وبلاگ شیواوبلاگ شیوا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

✿✿✿ شیوا בر בنیاۓ شڪلڪ ها ◕‿◕

پیامک ها ودو بیتی های جدید تبریک عید غدیر خم

1391/8/12 13:03
نویسنده : شیوا
869 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

بر عید غدیر عید اکبر صلوات
بر چهره ی نورانی حیدر صلوات
بر فاطمه این عید هزاران تبریک
بر یک یک اهل بیت کوثر صلوات
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
عید غدیر، بر حامیان راستین ولایت، مبارک!
.
.
.
حقا که غدیر بهر ما نوروز است
میزان عدالت است و ظالم سوز است
جمهوری اسلامی ما با صلوات
از یمن ولایت علی پیروز است
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
غدیر، تجلّی اراده خداوند، مکمّل باور ما و نقطه تأمّلی در تاریخ است
این عید بر شما مبارک باد
.
.
.
عیدی چو غدیر این قدر معظم نیست
حبلی چو ولایتش چنین محکم نیست
بر رشته ی محکم ولایت صلوات
بیچاره بود هر که مستعصم نیست
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.

 


 


.
.
عید کمال دین,
سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصایت
و ولایت امیر المومنین علیه السلام
بر شیعیان وپیروان ولایت خجسته باد
.
.
.
این عید سعید حیدر کرار است
شادی و شعف به عرش حق بسیار است
ذکر صلوات بر محمد امروز
خشنودی آل عترت و اطهار است
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
غافل مشو از عید غدیر و برکات
امروز خدا گشوده است باب نجات
جبریل و ملائک همه با امر خدا
سر داده ز گل دسته ی هستی صلوات
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
صد شکر که پیغمبر رحمت داریم
هم دست به دامان ولایت داریم
با ذکر شریف و مستجاب صلوات
امید شفاعت به قیامت داریم
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام
.
.
.
ای ساقی کوثر ای شفیع عرصات
در شأن تو آمده فراوان آیات
امشب صلواتی است شراب نابت
جام دگرم بده به ذکر صلوات
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
زیر لوای علی صف کشیده ایم / چشم انتظار مهدی آل محمدیم
غدیر خجسته باد
.
.
.
امشب همه عاشقان به عیش و طربند
در مدح علی به گفتگو با ادبند
در گود غدیرخم به ذکر صلوات
در عهد دگر به تکسوار عربند
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
با گوهر ناب در صدف پرورده
امروز خدا به ما عنایت کرده
دیدم به غدیر با هزاران صلوات
صد دسته گل محمدی آورده
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
نور عالم از ولی داریم ما
اول و آخر علی (ع) داریم ما
عید غدیر مبارکباد
.
.
.
امروز به شکرانه ی این عید غدیر
کز یمن ولایتش جهان شد تطهیر
پیوسته فرست بر محمد صلوات
کن بیعت دیگری به مولا و امیر
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
سرشار سرور و شادی بسیاریم
سرمست ولای حیدر کرّاریم
صد حمد که با ذکر شریف صلوات
بر حبل ولایتش تمسّک داریم
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
ای دل ز ولایت علی شادی کن
احساس غرور و فخر و آزادی کن
با دسته گلی پر از درود و صلوات
از روز غدیر و شادی اش یادی کن
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
برداشت خدا پرده ز اسرار نهفت
بردست نبی گل ولایت بشکفت
شد نورٌ علی نور به ذکر صلوات
چون منزلت علی پیمبر می گفت
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
بر شیعه کنون وقت سرور و طرب است
جام طرب از غدیرخم لب به لب است
شادی خود اظهار نما با صلوات
گر شیعه ای و شاد نباشی عجب است
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
در عید غدیر شادی ام افزون است
اندوه و غم و غصه ز دل بیرون است
شکرانه ی این عید فرستم صلوات
این سینه ام از حب علی مشحون است
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
با نام علی به عرش پرواز کنیم
صدها گره از خلق خدا باز کنیم
هو یا مددی بخوان و ذکر صلوات
کز لطف و کرامتش صد اعجاز کنیم
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
امروز که دین مصطفی شد تکمیل
با آیه ی اکملت لکم در تنزیل
بر ختم رسالت و ولایت صلوات
رفتن به بهشت جاودان شد تسهیل
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
یک ذره ز مدح او به این افواه است
از منزلتش فقط خدا آگاه است
شادانه به عید او فرستم صلوات
این عید غدیر عید حزب الله است
عید سعید غدیر خم مبارک باد
.
.
.
.
.
.
.
اشعار زیبا ویژه عید غدیر خم

عباس براتی‌پور
.
تا شد به روی دست نبی (ص) مرتضی (ع) بلند
شد رایت جلال خدا برملا بلند

 

بشنید چون که نغمه «یا ایهاالرسول»
گردید منبری همه از پشته‌ها بلند

 

مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی
شد بر سریر دست حبیب خدا بلند

 

آیین پاک ختم رسل ناتمام بود
گر بر نمی‌شد آن مه برج ولا بلند

 

هنگامه شد به کوری چشمان دشمنان
شد بانگ مرحبا ز همه ما سوی بلند

 

خورشید دین، سپهر یقین، ختم مرسلین
شد زین سبب میان همه انبیا بلند

 

تا شد به عرش دست نبی ماه عارضش
شد این ندا ز بارگه کبریا بلند

 

تکمیل شد شریعت پاک محمدی
چونان که گشت دین خدا را لوا بلند

 

ای مظهر صفات خداوند لایزال
وی از تو آسمان ولایت به پا بلند

 

هرجا که بود پیکر هر ناتوان به خاک
هر جا که بود ناله هر بی‌نوا بلند

 

هر جا که بود طفل یتیمی سرشک‌بار
هرجا که بود شعله شور و نوا بلند

 

از بهر دستگیری آنان سپندوار
یک‌باره می‌شد ا» ید مشکل‌گشا بلند

 

تا خانه‌زاد خود کُنَدَت کردگار پاک
بهرت نمود خانه خود را بنا بلند

 

آهنگ «تفلحوا» چو شنیدی ز کوی دوست
و آواز خوش چو شد ز حریم حرا بلند

 

یک‌باره دست بیعت خود را از روی شوق
کردی به سوی شمس رُسل، مصطفی بلند

 

مدحت‌گر تو ذات جلالت مأب حق
مدح تو کرده با سخن «هل اتی» بلند

 

پا بر حریم خانه چون بگذاری از شرف
فریاد شوق می‌شود از بوریا بلند

 

با ذوالفقار تو همه جا آشکار بود
دست بلند شیر خدا، «لافتی» بلند

 

ما ریزه‌خوار خوان ولای توایم و بس
از لطف توست این که بُوَد بخت ما بلند

 

خمّ غدیر بود و به قدرت خدا نمود
جاه و جلال آن دُر یکدانه را بلند

 

در پهن دشت ظلمت کفر و نفاق و کین
همواره بود آیت شمس الضّحی بلند

 

باب المراد اهل جهانی و می‌کنند
بر آستان قدس تو دست دعا بلند

 

ای نفس قدرت ازلی، – یا علی – نمای
نخل شکوه نهضت «روح خدا» بلند

 

ما پیروان مکتب سرخ ولایتیم
گر می‌زنیم گام سوی کربلا بلند

 

عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان
تیغی که گشت بر سر آن مقتدا بلند

 

تا مست جام توست «براتی» به روزگار
سر می‌کند به عشق تو روز جزا بلند
.
.
.
.
.
پروانه نجاتی
.
دشت تا خیمه زد آهنگ خروشیدن را
چاه هم تجربه کرد آتش جوشیدن را

 

دست خورشید در آفاق رسالت چرخید
چنگ زد گیسوی تردید پریشیدن را

 

و بیابان چه تبی داشت از انبوه سکوت
تا مبارک کند این آینه پوشیدن را

 

عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گُل کرد
تازه کرد آن خُم نو، چشمه نوشیدن را

 

پر شد آغوش غدیر از دم «بخٍّ بخٍّ»
تا بکوبد هیجانات نیوشیدن را

 

عطر «من کنتُ…» و غوغای «علی مولاه»
قافله قافله راند این همه کوشیدن را
.
.
.
.
.
مهدی رحیمی
.
دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد

 

دستور رسید از ته مجلس به تسلسل
پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد

 

دستی به هوا رفت و به تایید همان دست
دست همه قوم صمیمانه به هم خورد

 

«لبیک علی »قطره باران به زمین ریخت
«لبیک علی» نور و تن دانه به هم خورد

 

یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد
یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد

 

پس باده پرید از سر مستان و پس از آن
بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد
.
.
.
.
.
نادر بختیاری
.
السلام ای غدیر! مَهبَط عشق!
مقصد دولت مسلّط عشق!

 

السلام ای غدیر! مقصد یار!
وی گل‌افشان ز موج‌موج بهار!

 

چه بهاری توراست؟ کز خُم تو
مست عشقیم در تلاطم تو؟

 

تشنگان ولایتیم همه
عطش بی‌نهایتیم همه

 

لب خشکم ارگ ترَک خورده‌ست
غیرتم بارها محک خورده‌ست

 

قصه اهل کوفه بودن چیست؟
مست آب و علوفه بودن چیست؟

 

لب، اگر تر کند علی (ع)، تیغیم
حنجرِ عارفانه تبلیغیم

 

از ولایت هر آن که دم نزند
نفس از بام صبحدم نزند

 

عشق را وقت استماع رسید
وحی در «حجة‌الوداع» رسید

 

ما علی (ع) را گرفته‌ایم هنوز
تا نبی (ص) را چو خویش، گُم نکنیم
از سبو می‌ زدیم تا دیگر
جام را در شراب خُم نکنیم

 

ورنه «مروان»، «معاویه»، «هارون»
همگی از نبی (ص) سخن گویند
من، ولی، دستِ آن کسان بوسم
کز نبی (ص) زینبی (س) سخن گویند

 

غیر آل علی (ع) که می‌داند؟
دین احمد، به تیغ، پابرجاست
حقِّ بدعت‌گذار، شمشیر است
جایِ احساس و عشق، دیگر جاست

 

«ابن ملجم» نکشت، مولا را
مرگ، طاقت نداشت پیش علی (ع)
همه گفتند: امام را کشتند
لیک زنده است تا همیشه علی (ع)

 

لفط بر لفظ، من نمی‌بافم
هر طرف بنگرم، علی (ع) بینم
نه در آن کوچه یا در این خانه
هرکجا بگذرم، علی (ع) بینم

 

اوست نوری زلامکان و زمان
که جهان در شعاع‌هاش، گُم است
گر به دنبال دیدن اویی
عکسش افتاده در «غدیر خُ«» است

 

شیعه، سنی‌ترین مذهب‌هاست
زان که سنت، ملاک هر شیعه‌ست
زین سبب هرکه اهل سنت شد
دم ز حیدر زند، اگر شیعه‌ست

 

سنی و شیعه را اگر فرقی‌ست
اندک است آن چنان که دشنه و تیغ
هر دو در قلب خصم، خواهد شد
تا که خورشید، سرزند زستیغ

 

آفتاب، آفتابِ اسلام است
بر سرِ ی، سرِ حسین (ع) ببین
دین، به تیغ دو تیغه، مدیون است
«خیبر» و «خندق» و «حنین» بین

 

ذوالفقارِ ستیز! مولا
کوفیانه را به قعرِ گور فرست
جوشِ رجّاله‌هاست از شش سو
سیصد و سیزده غیور فرست

 

همرهانم! برادران! دیری‌ست
دشمنان، در کمین ما هستند
نه به دنبال، شوکت مایند
در پی مسخ دین ما هستند

 

بین‌ ما، تا شکاف اندازند
فرقه‌ها ساختند، بیهوده
اشتراکات را نهان کردند
چون چراغی که می‌زند دوده

 

روشنایی بجو، که تاریکی
تیه گمراهی است باور کن
مصطفی، آن که ماه کامل ماست
هم ستاره علی‌ست، آری چون،

 

علی (ع) آیینه خداوند است
عشق از او، انعکاس می‌یابد
نور، بر گِرِد قامتش پیچد
ماهِ من، ناشناس می‌تابد

 

یاد کن خلوتِ فقیران را
در شبِ سرِ یثرب و کوفه
گریه‌ها، گریه‌های مولاوار
رازها، رازهای مکشوفه

 

پرده برداشت حیدر از اسرار
هرچه بود و نبود، با من گفت
غصه‌ها را و زخم‌ها را سرخ
دردها را کبود، با من گفت

 

بعد از آن صحبت غریبانه
اسمان را بنفش، می‌بنیم
آخرین مرد، خواهد آمد و من
آسب و تیغ و درفش، می‌بینم

 

آخرین مرد، آخرین امید
آخرین حامی ولایت حق
آخرین گردبادِ نورانی
انتشار عدالت مطلق
.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)