عید شما مبارک
خیام:
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دلفروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگوزدی که امروزخوش است
-
احمد شاملو:
سالی
نوروز
بیچلچله بیبنفشه میآید،
جنبش ِ سرد ِ برگ ِ نارنج بر آب
بی گردش ِ مُرغانهی رنگین بر آینه
سالی
نوروز
بیگندم ِ سبز و سفره میآید،
بیپیغام ِ خموش ِ ماهی از تُنگ ِ بلور
بیرقص ِ عفیف ِ شعله در مردنگی.
سالی
نوروز
همراه به درکوبی مردانی
سنگینی بار ِ سالهاشان بر دوش:
تا لالهی سوخته به یاد آرد باز
نام ِ ممنوعاش را
وتاقچه گناه
دیگربار
با احساس ِ کتابهای ممنوع
تقدیس شود.
در معبر ِ قتل ِ عام
شمعهای خاطره افروخته خواهد شد.
دروازههای بسته
به ناگاه
فراز خواهدشد
دستان اشتیاق از دریچه ها دراز خواهد شد
لبان فراموشی به خنده باز خواهدشد
وبهار
درمعبری از غریو
تاشهر
خسته
پیش باز خواهدشد
سالی
آری
بی گاهان
نوروز
چنین آغاز خواهدشد
م.ن :
مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است
خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است
به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی
این پیامی است که از دوست به یار آمده است
شاد باشید در این عید و در این سال جدید
آرزویی است که از دوست به یار آمده است
سپیده رحیمی:
عید نوروز
عید نوروز می رسد از راه
شادی از روی خانه میبارد
پدرم با چه دقتی دارد
بوته های بنفشه میکارد
مادر مهربان من از صبح
شستشو کرده هر چه را بوده
پرده را شسته ، شیشه را شسته
نیست در خانه ، ذرهای دوده
تازه وقت غروب هم مادر
خسته ، اما برای شادی ما
مینشیند لباس میدوزد
تا بپوشیم روز عید آن را
ناصرخسرو:
چند گویی که چو هنگام بهار آید
گل بیارید و بادام به بار آید
روی بستان را چون چهره ی دلبندان
از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید
این چنین بیهوده ای نیز مگو با من
که مرا از سخن بیهوده عار آید
شصت بار آمد نوروز مرا مهمان
جز همان نیست اگر ششصد بار آید
هر که را شست ستمگر فلک آرایش
باغ آراسته او را به چه کار آید ؟
سوی من خواب و خیال است جمال او
گر به چشم تو همی نقش و نگار آید
غلام حسین عمرانی:
خوشا طلیعه نوروز
خوشا بهار که پیغام آشتی با اوست
نظر کنید که هنگام آشتی با اوست
خوشا طلیعه نوروز خانگی یاران
خوشا طلیعه که فرجام آشتی با اوست
حدیث باد به گوش درخت اگر گفتی
به هوش باش که خود نام آشتی با اوست
شکوفه بر سر پیمان خویش میمانَد
و جشن ساده ایام آشتی با اوست
به رسم گل نچشیدی اگر حرامت باد
شراب وصل که انجام آشتی با اوست
میان عهد تو و من اگر خلاف افتد
خوشا نسیم که اعلام آشتی با اوست
مشفق کاشانی:
بهار آمد ، بهار من نیامد
گل آمد گُلعذار من نیامد
برآوردند سر از شاخ ، گل ها
گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد
جهان در انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد
-
ملیحه آقاجانی:
دوباره آمد از راه
بهار سبز و زیبا
جوانه زد درختان
در ده کوچک ما
پروانه های رنگی
میرقصند روی گل ها
در دشت و در بیابان
در باغ های زیبا
مادربزرگ خوبم
دوباره سفره چیده
هفت سین سفره گوید
که سال نو رسیده
بهار وقتی که از پنجره سرک می کشد
بی آن که بخواهی یاد بنفشه و یاس و اقاقی دارد
کاش زودتر رسد آن روز ؛ که شمیم بهار را
از پیراهن یوسف سفر کرده بشنویم
در انتظار نوروزگار ؛ نوروز مبارک
بوی جان می آید اینک از نفس های بهار
دستهای پر گل اند این شاخه ها ؛ بهر نثار
با پیام دلکش “ نوروزتان پیروز باد ”
با سرود تازه “ هر روزتان نوروز باد ”
شهر سرشار است از لبخند ؛ از گل ؛ از امید
تا جهان باقی ست این آئین جهان افروز باد
می آید، آرام آرام
خوش بو تر از خورشید
با دامنی پر از شکوفه می آید
از لابلای جنگل وحشی و قلب باغچه ها
از خیال بهار مالامال
بهار فصل درنگ عاطفه در کوچه باغهاست.
رونق عهـــد شبابست دگــر بوستان را
میرسد مـــژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمـن بـاز رسی
خدمت ما برسان سرو گل ریحـــان را
ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی
چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی
خندان و تازه رویی سر سبز و مشکبویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
بهار طبیعت از راه می رسد و صحنه ی جهان آیینه نمای قدرت خداوندی
می گردد
روزی حضرت مریم (س)
قصر آسیه،
قلب خدیجه،
عفت فاطمه،
جمال یوسف،
ثروت قارون،
حکمت لقمان
و ملک سلیمان
و عاقبتبخیری را آرزومندم.