وبلاگ شیواوبلاگ شیوا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره

✿✿✿ شیوا בر בنیاۓ شڪلڪ ها ◕‿◕

سری چهارم نوشته ها و کارت پستال ها و پیام تبریک شب یلدا

1392/9/29 0:10
نویسنده : شیوا
993 بازدید
اشتراک گذاری

شعر شب یلدا

 

شعر شب یلدا

 


در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام

در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق

فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام

فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود

من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام

سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز

از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./

 

چون تیر رها گشتـه ز چلّـه شده ایم!
مهمان شمــا در شب چلّـه شده ایم!
از برکت ایـن سفــره ی الــوان شما
تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ایم!

 

بیا ای دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیا دیوونه گردیم
شب یلدا شده نزدیک ای دوست
برای هم بیا هندونه گردیم

 

میان دوستـــان افتاده ای تک
 رخت هندونه ،زلطف عین پشمک!
برایت می زنم اینک پیامک
شب یلدای تو ای گــــــل! مبارک!

 

ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .

 

شب یلدا مبارک

-------------------------------------------------------------

حافظ :

رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفه​های عجب زیر دام و دانه توست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
در خزانه به مهر تو و نشانه توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز
از این حیل که در انبانه بهانه توست
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که  شعر حافظ  شیرین سخن ترانه توست

سعدی :

همه بر آن همه دردم امیدِ درمان است
که آخری بُوَد آخر شبان، یلدا را
روز رویش چو برانداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
یادِ آسایش گیتی، بزند بر دل ریش
صبح صادق ندمَد تا شب یلدا نرود
برآی ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی است
شبِ فراق تو هر گه که هست یلدایی است

عنصری :

چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا

منوچهری :

نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند

ناصر خسرو :

گر نیابد خوی ایشان، در نیابد خلق را
روز روشن، در بر دانا شب یلدا شود
قندیل ضروری به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا

مسعود سعد :

کرده خورشید صبح ملکتِ تو
روز همه دشمنان، شب یلدا

معزّی :

ایزد دادار مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زان که به مهرت بُوَد تقرب مؤمن
زان که به کینت بُوَد تفاخر ترسا

سیف اسفرنگی :

سخنم بلند نام از سخن تو گشت و شاید
که دراز نامی از نام مسیح یافت یلدا

معزّی :

تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است
تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا

خاقانی :

گر آن کیخسرو ایران و تور است
چرا بیژن شد اندر چاه یلدا
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا برافکند
همه شب های غم آبستن روز طَرَب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بیند
با جفای تو بر، که خورد از عمر
شب یلدا رفو که کرد پرند
هست چون صبح آشکارا کاین صباح چند را
بیم صبح رستخیز است از شبِ یلدای من

انجمن آرا :

شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست

رضا قلی خان هدایت :

در سالی اگر شبی است یلدا
در یک مه آن صنم دو یلداست

سنائی غزنوی :

به صاحب‌دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا

و در نثر فارسی آمده است:

«و در شب های یلدای ظلم که آفتابِ ملکِ من به مغربِ زوال، افول نماید، چراغ فراغ چگونه افروزند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نگار
30 آذر 92 8:26
شعرتون خیلی قشنگ بود دستتون درد نکنه .